آدری سالیوان، فرزندخوانده ای با والدین سفیدپوست، در وایت هیلز، سیاتل، با بهترین دوست دوران کودکی خود، لولو چن، زندگی می کند. آدری فردی بیش از حد موفق است که به عنوان وکیل در یک شرکت معتبر کار می کند. آدری و لولو که در صورت بستن قرارداد با یک تاجر چینی، قول ارتقای رتبه برای شریک شدن را دادند، به همراه لولو، ونسا، پسر عموی لولو، با نام مستعار "Deadeye" که از نظر اجتماعی ناجور و شیفته کی‌پاپ است، به چین سفر می‌کنند. آدری در پکن با هم اتاقی و دوست صمیمی خود کت ملاقات می کند که بازیگر یک برنامه پرطرفدار روزانه است...

یوهانا جو میچل دخترک ۱۷ ساله شیطانی است که با پدر خود زندگی می کند و سعی دارد در یک مسابقه رالی شرکت کند...

اورسن، جدیدترین کارمند شرکت آتوریتی است، او که بسیار منطم و قانونمدار است، به مرور زمان از رفتارهای غیرعادی و پرهرج و مرج همکاران خودش ناراحت می شود،و سعی می کند که از آنها دوری کند. اورسن متوجه می شود که برای رسیدن به بالاترین کارایی و پتانسیل خود نیاز دارد که در دفتری واقع در گوشه ی شرکت به کارهای روزانه خود رسیدگی کند و ...

مردی عاشق یک دختر شهری می‌شود و می‌خواهد روزی با او ازدواج کند چرا که ازدواج با او باعث می‌شود جایگاه اجتماعی‌اش بالاتر برود.

زن و شوهری کودک یتیمی را به فرزندی قبول می کنند که رویاها و کابوس هایش به صورت فیزیکی در هنگام خواب ظاهر می شوند.

پنگ در تلاش برای زندگی بر اساس شرایط خود، جامعه گله غازهای خود را ترک می کند، اما وقتی دو جوجه اردک را از دست یک گربه عجیب و غریب اما مرگبار نجات می دهد، آن دو مانند یک والدین به پنگ می چسبند. این سه نفر سفری زیبا و خطرناک را از میان کوه‌ها و دریاچه‌ها، جنگل‌های بامبو، غارهای مرمری و دره‌های عمیق رودخانه آغاز می‌کنند تا به گله‌های مربوطه خود برسند.

«یک شب با پادشاه» داستان یک دختر جوان یهودی بنام «هاداسا» است که با بدست آوردن دل «خشایارشا» تبدیل به ملکه ایران شده و جان مردمش را نجات میدهد...

دارتانیان، مرد جوانی از گاسکونی(شهری نزدیک به جنوب غربی فرانسه آن زمان)،در تلاش برای جلوگیری از ربوده شدن یک زن جوان توسط یک زن مسن مرموز و سرسپردگانش تقریبا تا دم مرگ میرود.پس از چندی او رهسپار پاریس می شود تا افرادی که قصد کشتن او را داشتند پیدا کند، در گیر و دار تلاش او برای پیدا کردن این افراد،او ناخواسته وارد جنگی می شود که آینده فرانسه در آن در معرض خطر است...

اتفاقات فیلم در سال 1910 اتفاق می‌افتد، زمانی که الیزابت تاچر ثروتمند اولین موقعیت تدریس خود را به دور از تمدن غرب، در شهری دور افتاده به نام دره زغال سنگ به دست می‌آورد. خانواده‌اش نمی‌خواهند او برود، اما الیزابت مصمم می‌شود که ثابت کند آنها اشتباه می‌کنند. به محض رسیدن به شهر چالش هایی در انتظار الیزابت است که باید با آنها دست و پنجه نرم کند...

نه سال پس از تسخیر او، خاطرات جاش لمبرت از تجربه اش در The Further (بعد سایه ای مانند بین بهشت و جهنم که خطرناک ترین شیاطین ماوراء طبیعی در آن زندگی می کنند) سرکوب شده است. او از همسرش رنای طلاق گرفته و مادرش لورین به تازگی فوت کرده است. رابطه او با پسرش دالتون تیره شده است و او تلاش می کند تا مسائل بین آنها را بهبود بخشد...

بازیگری به نام جیل گودارد (ساشا گری) حاضر به صرف شام با نیک چمبرز (الیجا وود)، کسی که تاریخ این صرف شام با او را در مسابقه اینترنتی بدست آورده، می‌شود. در راه بازگشت به خانه...

گروهی از جوانان که در حال مسافرت هستند، توسط یک قاتل بدشکل و وحشی که قربانیانش را با اره برقی تکه تکه می کند، شکار می شوند...

پس از اینکه همسرش مجبور می شود 40 سال از زندگی خود را به عنوان پرداخت بدهی بیمه ای ببخشد، مردی ناامیدانه به دنبال راهی برای پس گرفتن آنها می گردد.

این یک فیلم ترسناک فراطبیعی آمریکایی به کارگردانی ویلیام ایوبانک از فیلمنامه کریستوفر لندون و تهیه کنندگی جیسون بلوم و اورن پلی است. هفتمین قسمت از مجموعه فعالیتهای ماوراءالطبیعه، در این فیلم "امیلی بادر"، رولند باک سوم، دن لیپرت و هنری آیرس براون به ایفای نقش خواهند پرداخت.

جسی پس از مرگ مرموز همسایه شان به طرز عجیب و غیرقابل توضیحی مورد آزار و اذیت قرار می گیرد؛ که به نظر می رسد قصد برهم زدن آرامش او و خانواده اش را دارند و…

با استفاده از یک دوربین خاص که می توانید ارواح را ببینید، یک خانواده باید دختر خود را از یک نهاد شرور با یک برنامه شوم محافظت می کند.

اکنون پنج سال از ناپدید شدن کیت و هانتر می گذرد. اما ظاهرا مشکلاتی که برای این دو خواهر رخ داد ،پایانی ندارد. چرا که یک خانواده حومه شهری با ورود یک زن مرموز و فرزندش به محله شان، شاهد اتفاقات عجیب و مشابهی هستند که درک آن مشکل است و…

در سال هزار و نهصد و هشتاد و هشت کتی و کریستی دو خواهر خردسال با موجود نامرئی که در خانه آنها سکونت دارد, دوست می شوند.