در دیر دورافتاده ای در مرز مقدونیه و آلبانی، کشیشی جوان (کولن) به دختری (میتفسکا) که از دست مردانی مسلح گریخته پناه می دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزیا)، عکاسی معروف خبری و جنگی اهل مقدونیه از دوستش «آن» (کارتلیج) می خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهی کند. اما زن می گوید که به خاطر همسرش (ویلی یرز) نمی تواند. تصاویر: «الکساندر» به ده زادگاهش درمرز مقدونیه و آلبانی می رود. اما مردم او را نمی پذیرند.

داستان سفری احساسی و معنوی معلمی سابق که برای مردم بیسواد و پسری که مادر خود را به تازگی از دست داده و به دنبال پدر خود است که هیچگاه او را ندیده نامه می نویسد...

انیمیشن عشق نفرین شده "کرونوس" به زنی فانی را روایت می کند. داستان با رقص زن در صحنه های سورئال که از نقاشیهای "سالوادور دالی" الهام گرفته شده اند دنبال می شود...

گابریل یک زن مبتلا به سندروم ویلیامز است و همین طور استعداد فوق العاده ای در موسیقی دارد. او مارتین را ملاقات و به هم علاقمند می شوند و ...

"سندی ادواردز" کارگردان یک شرکت طراحی نرم افزارهای زمین شناسی در استرالیا است.همکار "سندی" او را وادار می کند تا راهنمای یک تاجر ژاپنی برای بازدید از معدنهای صحرای استرالیا بشود،به امید اینکه او محصولاتشان را خریداری بکند..

داستان درباره شش مرد است یک در کارخانه کشتی سازی کار می کردند اما همگی بیکار شده اند.آنها زمان خود را در باری که توسط یکی از آنها باز شده است می گذرانند و...

در دوران دولت مارکسیستی شیلی و ریاست جمهوری "سالوادور آلنده"،دو پسر شاهد یک کودتای سیاسی در کشور خود می شوند و...

الکس گیبنی به دنبال سرنخی از اولین اعتراض شناخته شده علیه سواستفاده جنسی روحانیون در ایالات متحده و تا واتیکان، موضوع کودک آزاری در کلیسای کاتولیک را بررسی می کند.

صبح یک روز "مارکوس" مردی به نام "جان" را در حال سرقت از صندوق فروشگاهی می بیند اما او دستگیر می شود."مارکوس" خود را عنوان پلیس معرفی می کند و "جان" را از فروشگاه خارج می کند."مارکوس" به او می گوید که نقشه کلاهبرداری بزرگی در سر دارد و از او می خواهد که همکار او باشد...

شاعر روس، گورچاکوف، برای تحقیق درباره‌ی یک آهنگساز روس قرن ۱۸ میلادی به ایتالیا سفر می‌کند که در آنجا زیسته و بعد از بازگشت از ایتالیا خودکشی کرده است...

«ماریان» سی سال بعد از طلاق گرفتن از شوهرش، تصمیم می گیرد به خانه تابستانی شوهر سابقش برود و او را ملاقات کند...

داستان فیلم در مورد دنیس، مردی 30 ساله است که مادرش از دوران کودکی لقب «عنکبوت» را روی او گذاشته. او 20 سال است که مبتلا به شیزوفرنی حاد می باشد و هیچ موقع بطور کامل درمان نشده است...

داستان یک شیرینی‌ پز آلمانی که به اورشلیم سفر می‌کند تا همسر و پسر معشوقه دیرینه اش را پیدا کند.

دختربچه‎ای صحرا نشین در دشت‎های مغولستان سگی کوچک را می‎یابد و علی رغم مخالفت‎های پدر و مادرش، سگ به بهترین دوست او تبدیل می‎شود...

آقای «لازارسکو» 63 ساله احساس می‌کند روزهای پایانی عمرش فرا رسیده است. او به محض اینکه احساس بیماری می‌کند درخواست آمبولانس کرده و به بیمارستان منتقل می‌شود. پزشکان بیمارستان از انجام عمل جراحی امتناع می‌کنند و او به ناچار به بیمارستانهای مختلفی مراجعه می کند چراکه هیچکدام از پزشکان، نمی‌توانند بیماری او را به طور دقیق تشخیص دهند.

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

راوی فیلم، «الکسی» (اسموکتونوفسکی) خاطراتش را ازسه نسل خانواده ، رابطه اش با پدر (یانکوفسکی) و مادرش (تره خووا)-از کودکی تا بزرگ سالی -همسرش (تره خووا) و پسر کوچکش (دانیلتسف) بازگو می کند.

زمانی که دخترِ یک زن خانه دار سخت کوش که مدت ها از او دور بوده به طور ناگهانی سر و کله اش می شود، مسائلی که تابحال درباره اش صحبت نکرده بودند، باعث ایجاد یک آشفتگی و درگیری می شود.