پس از درگیری «کیپ» (ریبیزی) باا رئیس یک باند تبهکاری، برادر بزرگ ترش، «رندال رینز» (کیج) برای نجات جان برادرش، متعهد می شود که با همکاری چند سارق حرفه ای اتومبیل یک شبه پنجاه اتومبیل گران قیمت را بدزدد...

کتی (جنیفر کانلی) که به تازگی از اعتیاد رها شده در خانه ای کوچک در نزدیک ساحل در شمال کالیفرنیا زندگی می کند؛ او که به خاطر جدایی از همسرش دچار افسردگی ست و به اتفاقات اطرافش بی توجه، به اخطاریه هایی که برای مالیات عقب افتاده اش دریافت می کند هیچ اعتنایی ندارد و تنها زمانی متوجه موقعیت خود می شود که ماموران برای تخلیه خانه و به حراج گذاشتنش به زور به خانه اش می آیند.

در جریان دادگاه رسیدگی به شکایتی علیه یک شرکت اسلحه سازی، فردی به نام «زیکن فیچ» (هاکمن) از طرف شرکت استخدام می شود تا تک تک اعضای هیأت منصفه را شناسایی کند. او در مورد تقریبا همه ی اعضا موارد اتهام برانگیز پیدا می کند و فقط متوجه می شود که دو عامل را نادیده گرفته بوده است: یکی «نیک ایستر» (کیوساک)، از اعضای هیأت منصفه که نقشه های خاص خود را دنبال می کند و «مارلی» (وایس)، زنی مرموز که برنامه هایی سرهم کرده تا باقی اعضای هیأت منصفه را هم رأی خودش گرداند...

«هاروی شاین» ( داستین هافمن ) که به مناسبت عروسی دخترش به لندن آمده است، در آنجا عاشق زنی بنام «کیت واکر» ( اما تامپسون ) می شود، اما بنظر میرسد که این زن علاقه ای به برقراری رابطه با او ندارد...

«نیک ولز» (دنیرو) سارقی است میان سال که می خواهد از زندگی تبهکارانه کناره بگیرد و کلوب موسیقی جازش را بگرداند. اما پیش از آن که «نیک» بتواند به رؤیاهایش جامه ی عمل بپوشاند، «ماکس» (براندو)، مال خر و در واقع استاد و شریک تجاری اش او را تحت فشار قرار می دهد تا یک سرقت نهایی را هم برای او به انجام برساند.

داستان فیلم در مورد سه سرباز آمریکایی می باشد که در عراق به دنبال طلاهای دزدیده شده از کویت می باشند.

برایتن بیچ نیویورک. «لنرد» (فینیکس) جوانی دل شکسته از رابطه ای ناموفق به نزد ناپدری مهربانش، «روبین» (ماشونوف) و همسر او، «روت» (روسلینی) بازگشته است. پدر و مادر که نگران افسردگی و تنهایی پسر هستند می کوشند تا دختر یکی از دوستان خانوادگی، «ساندرا» (شا) را با او آشنا کنند. البته «ساندرا» خیلی زود به «لنرد» علاقه مند می شود. اما..

یک دانشجوی روزنامه نگاری آمریکایی در لندن داستان مهمی را افشا می کند, و با وقوع این حادثه با یک اشراف زاده وارد رابطه می شود.

یک سوپر جاسوس خطرناک به اسم «گابریل» ( تراولتا ) مامور می شود تا یک بودجه مخفی دولتی ۶ میلیارد دلاری را که برای مبارزره با قاچاق مواد مخدر هزینه شده از حسابهای کامپیوتری دولت امریکا برداشته و در اختیار یک سناتور قرار دهد. گابریل عملیات خود را با همکاری دوست دخترش «جنیفر» ( بری ) آغاز کرده و برای انجام این سرقت بسراغ یک هکر ماهر کامپیوتری به اسم «استنلی» ( جکمن ) می رود. استنلی پس از سپری کردن دو سال حبس، تازه از زندان آزاد شده و تا آخر عمر اجازه استفاده از کامپیوتر را ندارد. اکنون او باید در طی فقط ۶۰ ثانیه به این حسابها دست یابد .

«اندرو وایک» (کین)، نویسنده ی موفق داستان های تریلر، با صحنه سازی جریان یک سرقت از جواهرات همسرش «مارگریت» را طوری ترتیب می دهد تا محبوب او، «میلو تیندل» (لو) را به قتل برساند. اما پس از این که «بازرس داپلر» از راه می رسد، «اندرو» ادعا می کند که این یک بازی برای تحقیر «میلو» بوده و گلوله ها قلابی بوده اند...

یک تیم ۳ نفره متشکل از ماموران سازمان اطلاعات موساد در سال ۱۹۶۵ موفق می شوند تا یک جنایتکار نازی به نام دیتر ووگل که مرتکب جنایات فراوانی شده را سرنگون کنند.

یک روزنامه نگار بخش سیاسی که از دنیا بریده و دچار بحران روحی ست ، درگیر داستان زنی می شود که به دنبال پسرش می گردد .

داستان بیوه ای که روزگار خوشی را نمی گذراند و بر حسب اتفاق مجبور می شود حضانت نوه خود را بر عهده بگیرد. نوه ای که در تمام مدت در بزرگ شدن و قد کشیدن آن نقش به سزای داشت.

داستان فیلم در مورد گروهبان میلر است که یک افسر آمریکایی در جنگ عراق بوده و هدفش از آمدن به عراق کشف سلاح های کشتار جمعی و نجات جان بشریت است. اما وقتی هیچ چیزی پیدا نمی کند خود به دنبال دلایل این موضوع گشته و به نتایجی نیز می رسد...

لورا ( دمی مور ) خود را وقف کارش میکند تا بتواند روزی به عنوان اولین مدیر ارشد زن شرکتی که در آن کار می کند منصوب شود. پس از بروز بحران مدیران ارشد قصداخراج او را دارند اما هابز ( مایکل کین ) نظافت چی ساختمان لورا را مطلع کرده و نقشه ای برای سرقت از شرکت را با او در میان میگذارد...

«تامس فولر» (کین) روزنامه نگاری بریتانیایی است که در سال 1952، نخستین مراحل جنگ در هندوچین را برای «لندن تایمز» پوشش می دهد. او با «آلدن پایل» (فریزر)، امریکایی پر شور و منطقی و ظاهرا ساده ای آشنا می شود که جزو تیمی پزشکی به سایگون آمده است. او پس از چندی متوجه می شود امریکایی هایی که وارد ویتنام شده اند تیم پزشکی نیستند و «پایل» در واقع، مأمور سازمان سیا است...

چند دوست شصت و چند ساله از زندگی روزمره خود فاصله می گیرند تا به لاس وگاس رفته و برای آخرین دوست مجردشان مهمانی عزبی بگیرند و ...

«دیمین» و «لیتو» بار دیگر باید با همکاری صلح را به بخشی از شهر که توسط پنج سردسته متفاوت از تبهکاران اداره می شود برگردانند، وگرنه ماموران دولتی تصمیمی بیرحمانه خود را برای حل این مشکل عملی خواهند کرد...