گروهی از کوهنوردان در ارتفاعات اسکاتلند یک دختر ربوده شده را کشف می کنند و توسط اسیرکنندگان او تعقیب می شوند.

دانیل، راننده یک تاکسی بسیار خاص در مارسی، به موقع یک فوتبالیست معروف را به استادیوم می برد و بعداً به دوست پلیس دست و پا چلفتی خود، امیلین، کمک می کند تا مرد خطرناک بلژیکی را پس از فرار از گارد امیلین، بگیرد.

یک مرد بی فرزند، مجرد، شکست خورده و سنگسار تلاش می کند تا تجارت شکست خورده و زندگی عاشقانه خود را نجات دهد در حالی که برای اولین بار عاشق یک مرد متاهل می شود.

یک نوجوان با ناهنجاری جمجمه بزرگ صورت و مادر باند دوچرخه‌سواری تلاش می‌کند تحت این شرایط تا حد امکان زندگی عادی داشته باشد.

یک نمایشنامه نویس شیکاگو از خود هیپنوتیزمی استفاده می کند تا در زمان سفر کند و با بازیگری که پرتره قدیمی اش در یک هتل بزرگ آویزان است ملاقات کند.

یک زوج جوان برای تعمیر یک خانه ویران تلاش می کنند.

خانواده‌ای که خانه‌شان توسط نیروهای شیطانی تسخیر شده است، باید برای نجات کوچک‌ترین دخترشان، گرد هم آیند.

یک بازیکن فوتبال و دوستانش به سیاره مونگو سفر می کنند و خود را در حال مبارزه با ظلم برای نجات زمین می بینند.

یک دانشجوی کالج که در یک سینما کار می کند با مردی به نام رابرت که اختلاف سنی قابل توجه ای با او دارد قرار ملاقات میگذارد. متوجه می شود که این شخص کاملا با شخصیتی که در فضای مجازی با اون پیام های عاشقانه رد و بدل می کرد، متفاوت است.

چهار دوست دانشگاهی برای بازیابی یک نوار غیرقانونی که اشتباهاً برای یک دوست زن پست شده بود، یک سفر جاده ای را آغاز می کنند.

سه هم اتاقی کالج به اتوبوسی پر از مدل های زیبا ملحق می شوند و برای شرکت در مسابقات قهرمانی ملی بیر پنگ به کشور سفر می کنند. با اتوبوسی از زنان جذاب که می داند چقدر می توانند لذت ببرند؟

یک دختر در خانه خانواده اش توسط یک روح شیطانی تسخیر شده است. چندین اتفاق بد در اطراف خانه او و اعضای خانواده اش رخ می دهد. یک شخصیت قدیمی برمی خیزد و سعی می کند خانواده را از سرنوشت محکوم به فنا نجات دهد.

هیل با ظاهر و رفتار عجیب خود توی چشم می زند. او به همراه مادر، خاله و مادربزرگ افسرده ی خود در خانه ای تاریخی در نِوسیر زندگی می کند...

داستان خانواده بیلماز که با توجه به مشکلات مالی به خانه مادربزرگ خود میروند. اما خانه او تنها یک خانه قدیمی نیست، بلکه آرامگاه شوهر مرحومش نیز می باشد...

در این فیلم رافائل کوئنارد در نقش مردی بازی می کند که یک تئاتر پاریسی را گروگان می گیرد و نمایشنامه را به کارگردانی خود بازنویسی می کند.

عدنان و هیکران با خوشحالی ازدواج کردند، اما وقتی پسرشان در نتیجه یک تصادف مرموز می میرد، آدانان از همسرش دور می شود. هیکران شروع به بررسی گذشته خود می کند تا ببیند چگونه می تواند به مرگ پسرش مرتبط شود.

اوزنور زن جوان و زیبایی است. او از دوران کودکی با کودرت که پسر عمویش است، عشق عاشقانه ای داشته است. کودرت اما با زنی به نام نساء ازدواج کرده و بسیار خوشحال است. اوزنور که حسود است، از جادوی سیاه وحشتناک استفاده می کند تا این را تغییر دهد تا او و کودرت با هم باشند. با این حال، او برای شری که این طلسم رها می کند آماده نیست.

وقتی یک خانواده بزرگ ایرانی-آمریکایی دور هم جمع می‌شوند، راز خانوادگی فاش می‌شود که مادر و دختری را که از هم جدا شده‌اند به کاوشی در گذشته سوق می‌دهد و کشف می‌کند که بیشتر از آنچه می‌دانند شبیه هم هستند.