یک کارآگاه لسآنجلسی کارکشته، «ویلیام دورمر»، برای تحقیق دربارهی قتل یک نوجوان به شهر دورافتادهی «ناکیموت» در آلاسکا فرستاده میشود. این شهر در منطقهای قرار گرفته که در تابستان خورشید هرگز غروب نمیکند و ۲۴ ساعت شبانهروز روشن است. «دورمر» که از قبل درگیر مشکلات شخصی و حرفهای است، به زودی با بیخوابی مفرط دست و پنجه نرم میکند و مرز بین واقعیت و وهم برایش کمرنگ میشود. در همین حین، او به طور ناخواسته مرتکب اشتباهی میشود که میتواند آیندهی حرفهای و زندگیاش را نابود کند.