کمدی

دونا، هتلدار مستقل در جزایر یونان، با کمک دو دوست قدیمی خود را برای عروسی دخترش آماده می کند. در همین حال سوفی، عروس با روحیه، نقشه ای دارد. او مخفیانه از سه مرد از گذشته مادرش دعوت می کند تا بتواند با پدر واقعی اش ملاقات کند و او را در روز بزرگش در راهرو همراهی کند.

«لوسی» (بولاک) که در بلیت فروشی قطار شهری کار می کند، در آرزوی ازدواج با «پیتر» (گالاگر)،یکی از مسافران است. روزی «پیتر» به داخل ریل های قطار می افتد و «لوسی» او را نجات می دهد. اما «پیتر» بر اثر شدت ضربه به حال اغما می رود. خیلی زود همه او را نامزد «پیتر» می پندارند و «لوسی» نیز ابتدا سعی می کند واقعیت را بگوید اما بعدتر از بازی در نقش نامزد «پیتر» لذت هم می برد...

"یامی" پارتی از نوع خون، خشونت و سرگرمی است که در آن زوج جوانی برای عمل جراحی پلاستیک به بیمارستانی قدیمی در اروپای شرقی سفر میکنند. زن جوان در پی انجام عمل کوچک سازی سینه است و مادرش که همراه اوست میخواهد برای دومین لیفت صورت انجام دهد. سرگردان...

یک کارگر کارخانه که دارای بیماری روحی است، با سردرگرمی در نقش یک قاتل فرو می رود و توسط گربه ی سخنگوی بدذات و سگ سخنگوی نیک سرشتش، راهنمایی می شود.

روایت کشف بزرگترین آرزو در میان آرزوها...

یک فالگیر به پسر یتیمی می گوید که یک فیل به او کمک می کند خواهر گمشده اش را پیدا کند.

داستان زن و شوهری که در سراشیبی طلاق هستند و برای بهتر شدن شخصیت خود، تعطیلاتی را سپری میکنند. اما در پس این تلاش برای بهتر شدن، به مشکلات دیگری میخورند...

داستان دو برادر شیطان صفت به نام های وندل و وایلد که باید با دشمن اصلی خود، خواهر هلی، راهبه ای شیطان صفت، و دو همکار او، کت و رائول نوجوان، روبرو شوند.

یکی از بهترین محافظ های دنیا توسط یک مشتری جدید استخدام می شود. این مرد می بایست در دیوان بین المللی دادگستری شهادت بدهد. آنها باید اختلافات خود را کنار بگذارند و با هم کار کنند تا زمان دادگاه فرا برسد.

جک ( مارک داپلس ) مرد جوانی است که به دلیل مرگ برادرش از یک سال پیش تاکنون در افسردگی شدید به سر می برد. در این اوضاع، آیریس ( امیلی بلانت ) دوست صمیمی جک و نامزد سابق برادرش، از او درخواست می کند تا برای بهبود شرایط زندگی اش مدتی به کلبه دور افتاده و خالی از سکنه متعلق به پدرش برود تا در آنجا بتواند زندگی خود را بازیابد. جک پیشنهاد آیریس را می پذیرد و عازم کلبه مذکور می شود اما به محض رسیدن به کلبه متوجه می شود که خواهرِ آیریس به نام هانا ( رزماری دویت ) هم به تازگی به این کلبه نقل مکان کرده است...

لو بدلکاری است که با اسب بدلکارش که خرگوش قرمز نام دارد در خیابان ها اجرا می کند. او که از دخترش بائو جدا شده و به گانگسترها بدهکار است، در فقر و فلاکت زندگی میکند. وقتی وکلا سعی می کنند خرگوش سرخ را از او بگیرند، او مجبور می شود دوباره با دخترش ارتباط برقرار کند و از نامزد دخترش که به تازگی وکیل شده است،کمک بگیرد. هنگامی که ویدیویی از مبارزه لو و خرگوش قرمز با گانگسترها در فضای مجازی پخش می‌شود،او و اسبش یک شبه به شهرت بسیار زیادی دست پیدا میکنند...

پیرمرد نجارى به نام « ژپتو » آرزو مى‏ كند كه كاش عروسك چوبى‏ اش، با نام « پینوكیو » تبدیل به پسرى واقعى مى‏ شد. یك پرى جادویى « پینوكیو » را زنده مى‏ گرداند ؛ اما این آغاز دردسرهاى « ژپتو » است...

داستان فیلم در مورد رقابت «کام برادی» (ویل فرل) دموکرات و «مارتی هاگینز» (گالیفیاناکیس) جمهوری خواه برای ریاست جمهوری آمریکا است...

در این برنامه پرده از نبرد هزاره‌ای بین سازمان‌های خوش شانس و بدشانسی که مخفیانه بر زندگی روزمره تأثیر می‌گذارد، برداشته می‌شود.

منفرد، سید و دیگو در می یابند که عصر یخبندان رو به اتمام است، و با دیگران برای رفتن به زمین‌های بلندتر، همراه می شوند. در طول این سفر آن‌ها می فهمند که منفرد تنها ماموت پشمالو باقیمانده در دنیا نیست.

هنگامی که بلوط اسکرات یک سیارک را به زمین می فرستد، گله باید راهی برای جلوگیری از برخورد سیارک به زمین با کمک دوستی که در حال بازگشت است پیدا کند.

یک پلیس طی اتفاقی کشته می شود و پس از مرگ، روحش به سازمان پلیس های مرده می پیوندد تا با همکاری دیگر روح های این سازمان، قاتل زنده خود را بیابد و وی را به سزای اعمالش برساند...

پس از شناور شدن قاره ها روی آب، «مندی»، «سید» و «دیگو» روی قطعه یخی شناور در اقیانوس به مکان های مختلفی کشیده می شوند و در این راه پر خطر با دزدان دریایی و هیولاهای گوناگونی رو به رو می شوند. اما این اتفاقات سبب آشنایی آنها با دنیایی جدید می شود...