کمدی

"شهروند شجاع" داستان یک زن قهرمان سابق بوکس را دنبال می کند که اکنون به عنوان معلم جایگزین دبیرستان کار می کند و چگونه پس از مشاهده خشونت غیرقابل تحمل، تصمیم می گیرد عدالت را با مشت های خود برقرار کند..

یک تاجر خفه خود را در داخل بدن گربه خانواده‌اش گرفتار می‌بیند.

دو داستان متناوب، یکی کمدی و دیگری تراژدی، درباره تلاش ملیندا برای اصلاح زندگی‌اش.

باب مونرو و خانواده ناکارآمدش برای یک سفر جاده‌ای به کوه‌های راکی کلرادو، یک ماشین RV اجاره می‌کنند، جایی که در نهایت باید با یک جامعه عجیب و غریب از کمپینگ‌ها مبارزه کنند.

در جزیره ای در سواحل آمریکای شمالی، ساکنان محلی به طور همزمان با یک بیماری همه گیر زامبی مبارزه می کنند در حالی که امیدوارند درمانی برای بازگرداندن بستگان مرده خود به حالت انسانی خود داشته باشند.

چهار خواهر و برادر باکمن سعی می کنند فرزندان خود را - هر کدام به سبک متفاوت خود - بزرگ کنند و با شادی ها و غم هایی که این روند به ارمغان می آورد کنار بیایند.

گروهی از دوستان در سن کالج با عبور قریب الوقوع خود به بزرگسالی در سال 1959 بالتیمور مبارزه می کنند.

در اوایل دهه 1970 سه زن در جنوب کالیفرنیا عشق و آزادی کامل را تجربه می کنند و فرصتی به یاد ماندنی را برای خود رقم می زنند.

یک مدیر موسیقی که از خوش شانسی می‌گذرد، یک دختر نوجوان با صدایی خارق‌العاده را در حالی که در یک تور موسیقی در افغانستان است، کشف می‌کند و او را به کابل می‌برد تا در برنامه تلویزیونی مشهور، ستاره افغان، شرکت کند.

یک نوجوان نبراسکا وقتی به سمت چراغ‌های روشن لاس وگاس می‌رود، بیشتر از چیزی که چانه‌زنی می‌کرد، به دست می‌آورد.

در روزهای زندگی گروه بیتلز، پسرها در تلاشند تا خود و پدربزرگ بداخلاق سر پل مک کارتنی را در حین آماده شدن برای اجرای زنده تلویزیونی تحت کنترل خود نگه دارند.

پس از یک اخراج پر سر و صدا،جنا به حرفه مد باز می گردد بازگشت جنا در همین حین عاشق پسر جذاب و جوانی به نام اریک می شود که اتفاقا پسر رئیسش است. با پیشرفت در رابطه این دو، جنا باید تصمیم بگیرد که برای یک رابطه عاشقانه تمام حرفه خود را به خطر بیاندازد..

زنی به امید اینکه بهترین دوستانش را کنار هم نگه دارد، یک دروغ مصلحتی کوچک می گوید که پیوندهای آنها و کل گروه آنها را از تهدید می کند.

مردی که به دلیل خاطره تلخ دوران کودکی خود از کریسمس متنفر است، با کسی آشنا می شود که به او شادی و جادوی واقعی این عید را نشان می دهد.

داستان سه دوست را دنبال می کند که با هم زندگی می کنند. وقتی متوجه می شوند که مسیر زندگی که در آن قرار دارند، زیاد برایشان جالب نیست، برای یافتن گنج طلایی که شایعه شده است در کوه مجاور دفن شده است، به راه می افتند.

یک تیم زن و شوهر کارآگاه بازی می کنند، اما نه به معنای سنتی. در عوض، زوج شاد به دیگران کمک می‌کند تا مسائل وجودی‌شان را حل کنند، مسائلی که شب‌ها شما را بیدار نگه می‌دارد و به این فکر می‌کنید که این همه به چه معناست.

وقتی یک مرد معمولی یک ابرقهرمان را برای نیازش کنار می گذارد، او از قدرت خود استفاده می کند تا زندگی او را به جهنم تبدیل کند.