کمدی

نوجوانی اهل شهری کوچک که علاقه زیادی به تیم دوچرخه سواری ایتالیا دارد،برای بدست آوردن دختری از کالج تلاش می کند...

داستان پدری مجرد به نام فرانک که فروشگاه ضبط صدا و موسیقی دارد. او در تلاش است تا دخترش سم را به دانشگاه بفرستد.

داستان این فیلم درباره ی توانایی و قدرت شزم جادویی هزارساله است که توسط جادوگری به نام ماماراگان به یک نفر در طی هزار سال بخشیده می‌شود و از قضا این قرعه به نام جوانی کم‎ تجربه به نام بیلی بتسون می‎افتد که باعث به وجود آمدن ماجراهای فراوانی می‎شود و…

فیلم بر روی زندگی "برایان" یک یهودی است تمرکز می کند. بعد از پیوستن او به سازمان ضد رومی "برایان" به اشتباه به عنوان یک پیامبر در نظر گرفته می شود و ...

سال 1957. پسری نه ساله و خیال باف به نام «هوگارت»، روزی از یک ماهی گیر محلی می شنود «روباتی» غول پیکر از آسمان به دریاچه ای در همان نزدیکی محل زندگی شان افتاده است. مادر «هوگارت»، «آنی»، این قصه را باور نمی کند؛ اما «هوگارت» به دنبال یافتن روبات می رود و آن را از آب بیرون می کشد.

دو روح که به تازگی مرده‌اند، به یک جن گیر مراجعه می کنند تا از طریق او ساکنان نفرت‌انگیز جدید خانه‌شان را از آنجا بیرون کنند.

دنی بارنز، دانش‌آموز ارشد دبیرستانی، آرزوی ورود به دانشگاه کالیفرنیا دیویس، دانشکده دامپزشکی برتر جهان را دارد. سپس یک دوست جدید پر زرق و برق او را به صحنه ای در کالیفرنیای جنوبی می کشاند که همه چیزهایی را که او برای آن کار کرده تهدید می کند.

فیلم شامل سلسله قسمتهای کمدی و نوستالژیک است که در شهری ساحلی در دهه سی ایتالیا اتفاق می افتند...

«رابین هود» و «جان کوچولو» از سوی حکومت فاسد «پرنس جان»، یاغی شناخته می شوند. «سر هیس»، ملازم «پرنس جان» با هیپنوتیسم، «شاه ریچارد» را روانه ی جنگ های صلیبی کرده است. در جنگل شروود، «رابین» و «جان کوچولو» مالیات هایی را که به زور گرفته شده پس می گیرند و پول ها را میان مردم فقیر شهر پخش می کند...

در لندن، یک مستندساز به نام زوئی، داستان ازدواج بهترین دوستش را به شیوه و رسوم پاکستانی ها مستند می کند. در عین حال، نگرش او نسبت به روابط دچار تغییر و تحولاتی میشود

سامانتا آندروز (جنیفر لاو هیوت) دانشجوی رشته موسیقی دختری ست بشاش، عجول و بی دست و پا که عاشق دوست پسر انگلیسی ش لن ویندام (پاول نیکلاس) می باشد. بر خلاف سامانتا، لن فردی ست خونسرد که تمام وقت خود را صرف کار می کند و کمتر توجهی به سامانتا دارد. با این حال سامانتا از این کم توجهی دلسرد نشده و در صدد تحکیم رابطه عاشقانه شان بر می اید.

اتوموبیل حامل «جانت» (ساراندون) و «براد» (باستویک) که تازه با یک دیگر نامزد شده اند، در جاده ای خراب می شود و آنان در هوایی توفانی برای کمک به خانه ی بزرگی مراجعه می کنند. خیلی زود روشن می شود که خانه در تصرف بیگانگان از سیاره ای دور به نام ترانسیلوانیاست...

کریستوفر تبدیل به یک انسان بالغ شده و اکنون تمرکز او بر روی زندگی، کار و خانواده‌اش می‌باشد. تا اینکه کریستوفر به صورت ناگهانی...

«روپرت پاپکین» (دنیرو) برای رسیدن به آرزویش که تبدیل شدن به یک کمدین تلویزیونی است، هر راهی را برای نزدیک شدن به بت خویش، «جری لانگ فورد» (لوییس) می آزماید. تا این که سرانجام به کمک یکی دیگر از علاقه مندان برنامه های «جری» به نام «ماشا» (برنهارد)، او را می رباید...

«ریچل» مادری خانه دار است که در زندگی اش به مشکلاتی برخورد کرده. او برای بهبود بخشیدن به رابطه اش با شوهرش، به یک کلوب رقص می رود و در آنجا با رقاصی بنام «مک کنا» آشنا می شود و ...

یک گروه 20 ساله و ثروتمند برای یک مهمانی در یک عمارت خانوادگی دورافتاده برنامه ریزی می کنند. یک بازی به ظاهر سرگرم کننده به یک بازی مرگبار تبدیل شده و اتفات ناگواری را رقم میزند.

«فیل» (مورای)، گزارشگر هواشناسی تلویزیونی اهل «فیلادلفیا» با نارضایتی به شهر کوچکی می رود تا مراسم سالانه ی روز معروف دوم فوریه را پوشش دهد. صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و در می یابد که بار دیگر دوم فوریه است. این اتفاق مرتبا در روزهای بعد هم رخ می دهد...

لهستان ، سال 1939 . « یوزف تورا » ( بنى ) بازیگر بسیار مشهور تیاتر و همسرش ، « ماریا » ( لومبارد ) كه در ورشو هم‏چون شمایلى ملى مورد تحسین است ، قرار است در نمایشى ضدنازى ظاهر شوند ، اما به دلیل سانسور این برنامه جاى خود را به اجرایى از « هملت » مى‏ دهد. « ماریا » تعلق خاطرى به « سوبینسكى » ( استاك ) ، خلبان جنگى جوانى پیدا كرده كه هنگام حمله‏ ى آلمان به لهستان به خدمت احضار مى‏ شود.