Neil Marshall

دوشس، یک جنایتکار سرسخت، سعی می کند وارد دنیای غیرقانونی قاچاق الماس شود و در نهایت وقتی معامله ای به هم می خورد، همه برای کشتن او به صف می شوند. دوشس که به دنبال انتقام است، به یک ضدقهرمان تبدیل می شود که ...

در سال 2008 به سر می بریم و بیماری واگیرداری را که بشریت باعث به وجود آمدن آن می باشد همه جا را فرا گرفته است . برای بسیاری در کینگدوم که جزو مناطق اصلی فاجعه می باشد ، نابودی و انتها در کمین نشسته است . همچنین در حدود چند روز بعد از کشف ویروس میلیون ها نفر در لندن آلوده شده اند ! دولت نیز چاره ای جز قرنطینه کشور ها و مناطقی که مردم و جمعیت موجود در آن آلوده ی این ویروس شده اند ندارد...

گروهی از سربازان رومی بعد از اینکه هنگ آن‌ها در یک حمله قافلگیرکننده تار و مار می شود، باید برای زندگی‌شان در سرزمین دشمن بجنگند.

هنگامی که خلبان نیروی هوایی سلطنتی، ستوان کیت سینکلر بر فراز افغانستان سرنگون می شود، در پناهگاه زیرزمینی متروکه ای پناه می گیرد که در آن سلاح های بیولوژیکی مرگبار ساخته دست بشر - نیمی انسان، نیمی بیگانه - بیدار می شوند.

پسر جهنمی که بین دنیای ماوراالطبیعه و انسان‌ها گرفتار شده است نبردی قدیمی را برای گرفتن انتقام آغاز می‌کند.

گروهی از سربازان انگلیسی برای تمرینات نظامی به ارتفاعات اسکاتلند می روند. آن ها داستان های ترسناک بچگانه ای در مورد آن منطقه شنیده اند، اما زمانی که با اجسادی خون آلود در آنجا مواجه می شوند، اوضاع تغییر می کند...

چند زن به یک سفر مکاشفه ای در دل غارها می روند, ولی در همان ابتدای سفر سقوط تخته سنگ بزرگی دهانه ی غار را مسدود می کند و آنان در غاری رعب آور و ناشناخته سرگردان می مانند و کمی بعد با خطری جدید روبه رو می شوند...