آلمان

در قسمت سوم فیلم اکشن بی مصرفها, فرانچیس که به دنبال سوء استفاده از بارنی راس، لی کریسمس، و همکاران آنهاست ,به تصویر کشیده می شود.

آقای چرچ گروه را برای انجام کاری به ظاهر آسان دور هم جمع می کند. اما وقتی یکی از افراد آنها در حین کار به قتل می رسد، تلاش برای گرفتن انتقام آنها به اعماق خاک دشمن سوق می دهد و در مقابل تهدید غیر منتظره قرار می دهد.

داستان در رابطه با مترسک آدم خوار و عجیبی است که هر ۲۳ سال یکبار ۲۳ روز به سراغ مردم می آید تا از میان مردم قربانی بگیرد...

یک مبارز بیابانی در برابر ارتش شیطانی که در حال نابودی وطنش است, قیام می کند. او جادوگر اصلی دشمن را اسیر می کند، و او را به اعماق صحرا می برد و برای نبرد نهایی آماده می شود.

متیوس که در حال رشد است و پسر آشور افتخار آفرین است ،فرماندهی که سپاه نظامی نامدار عقرب سیاه را در اختیار دارد ...

یک مامور ویژه FBI ( مارتین لارنس ) خود را به جای پیرزنی چاق جا می زند تا بتواند بطور نا محسوس از یک شاهد و پسرش مواظبت کند...

داستان این فیلم ۴ هفته بعد از فیلم قبلی آغاز می شود. بریجت جونز عشق زندگی اش را پیدا کرده و اکنون از خودش می پرسد، آیا همه چیزهایی که در موردشان رویا پردازی می کرده را بدست آورده است؟

فرانک مارتین که متخصص در انتقال انواع محموله ها است، اینبار باید یک پسربچه ی ۶ ساله را به مدرسه ببرد و به خانه بیاورد. اما زمانی که این کودک به گروگان گرفته می شود، فرانک باید از مهارت های خاص خودش برای آزادی او استفاده کند...

تعدادی دوست در حین کوهنوردی در رشته‌کوه آپالاچیا با گروه از مردمانی که صد‌ها سال است در این کوهستان ها زندگی کرده اند، مواجه و درگیر می شوند...

چند دوست تصمیم می گیرند در زمستان با اتومبیل های برفی کمی سواری و تفریح کنند. اما آن ها در طوفان راه خود را گم می کنند و ...

«جان شفت» (جکسن)، برادر زاده ی همان کارآگاه خصوصی مشهور (راندتری)، یکی از کارآگاهان خبره ی پلیس است که با هم کارش، «کامرون واسکز» (ویلیامز)، مأمور رسیدگی به پرونده ی قتل دانشجویی سیاه پوست می شود. در جریان پی گیری طولانی این پرونده، «شفت» به صرافت می افتد که از خدمت در نیروی پلیس کناره گیری و یک آژانس کارآگاهی باز کند...

گروهی در نقطه ای دور افتاده از جنگل های غرب ویرجینیا در دام آدم خوارهای جنگلی با چهره های نامطلوب می افتند...

گروهی از شرکت کنندگان یک مسابقه تلوزیونی، در جنگل گرفتار یک خانواده آدمخوار بدشکل می شوند و اکنون باید برای زنده ماندن از تمام مهارت هایشان استفاده کنند...

شش نفر در نقطه ای دور افتاده از جنگل های غربی ویرجینیا راهشان را گم می کنند و طولی نمی کشد که مورد حمله آدم خور های جنگلی با چهره های نامطلوب قرار می گیرند...

سال ۲۰۰۴ ، یک ماهواره شکوفه گرمائی مرموزی را در زیر بووتویا ، جزیره ای در حدود ۱۶۰۰ کیلومتری سواحل قطب جنوب تشخیص داد . یک صنعتگر ثروتمند چارلز بیشاپ ویلند ( لانس هنریکسن ) از طریق تصویربرداری حرارتی کشف می کند که هرمی در زیر یخ ها ۲۰۰ فوت (۶۱۰ متر) دفن شده است. او تلاش می کند آن را برای شرکت ارتباطات چند ملیتی خود ، صنایع وای لند ، یک شرکت تابعه از شرکت صنایع وای لند ادعا کند ، و یک تیم متخصص را برای تحقیق جمع می کند. این تیم شامل باستان شناسان ، کارشناسان زبانشناسی ، مته های حفاری ، مزدوران و راهنمایی به نام الکسا "لکس" وودز ( سانا لاتان ) است.

«بازرس لی» (چان) محافظت از دیپلماتی چینی را به عهده دارد که اطلاعات زیادی در مورد تشکیلات جنایتکار «تریاد» دارد. اما دیپلمات پیش از این که بتواند به افشاگری بپردازد مورد سوء قصد آدم کشی به نام «کنجی» (سانادا) قرار می گیرد. «بازرس لی» به هم کار قدیمی خود «کارآگاه جیمز کارتر» (تاکر) ملحق می شود و این دو برای پی گیری پرونده ی ماجراهای «تریاد» رهسپار پاریس می شوند...

«سن بوسول» برای گریختن از حکم زندان، به توکیو می رود تا با پدر ارتشی‌اش زندگی کند و در آنجا وارد دنیای زیرزمینی مسابقات «دریفت» می شود.

پلیس سابق، «برایان او کانر»، بخاطر فراری دادن دوست متهمش، دستگیر میشود. اکنون به او فرصتی داده شده تا پلیس از مجازاتش چشم پوشی کند. او باید همراه یکی از دوستان قدیمی‌اش، به پلیس در دستگیری یک وارد کننده مواد مخدر کمک کند.