داستان دو زن که در دوران کودکی با یک دیگر دوست بوده و حال همسایه هستند، هردو عاشق پسر های همدیگر می شوند.

داستان از این قرار است خانواده‌ای به زودی پس از نقل مکان به خانه جدید به ظاهر بت‌نشین خود، از جنایت وحشیانه‌ای که علیه ساکنان سابق خانه انجام شده است، باخبر می‌شوند.

داستان پسری جوان که والدینش اخیرا از یکدیگر جدا شده اند. او رابطه ای دوستانه با فردی عجیب و غریب که دوران جوانی را در جنگ به سر برده برقرار می کند.

داستان دختر جوانی که در خانواده ای فقیر به سنی می رسد که آرزو های زیادی دارد، مادرش هنرمند و پدرش یک معتاد الکی است که امید کودکان را با بیان مکرر فقر و مشکلات از بین می برد.

بازیگری میانسال که زمانی نقش یک ابرقهرمان محبوب به نام «بردمن» را بازی میکرده، اکنون قصد دارد با حضور در نمایشی در برادوی که از روی داستانی کوتاه نوشته ریموند کارور تولید شده، شکوه از دست رفته خود را بازیابد.

بازسازی داستان هملت از دید اوفلیا.

یک حادثه ی عجیب باعث می شود یک ریاضیدان بیمار، مادری عزادار و یک خلافکار سابق گرد هم جمع شوند.

این فیلم در مورد سه زن است: زنی ۵۰ ساله، دخترش که ۳۵ سال پیش به پرورشگاه سپرد، و زنی آفریقایی که به دنبال گرفتن سرپرستی فرزند خودش است...

لوییس سالینجر، مامور پلیس اینترپل و النور ویتمن، معاون دادستان می خواهند سر از فعالیت های غیرقانونی یک بانک بزرگ از جمله پول شویی و تجارت اسلحه در بیاورند. در این راه به مشکلات فراوانی بر می خوردند...

این فیلم درباره رئیس پر افتخار اداره آگاهی ( که بعدها به عنوان FBI شناخته شد ) به نام «جی. ادگار هوور» است. «جی. ادگار» ( لئوناردو دیکاپریو ) در سال 1924 به ریاست FBI برگزیده شد و به مدت ۴۸ سال این سمت را در اختیار داشت. وی در این مدت توانست امنیتی قابل قبول در ایالات متحده بوجود بیاورد که تحسین فراوان مقامات را درپی داشت. اما در عین حال شایعاتی هم مبنی بر اینکه «جی. ادگار» تمایلات همجنس خواهانه ای هم دارد منتشر شده بود که این مسئله هرگز مشخص نشد. این فیلم به بخش هایی ناشناخته از زندگی «جی. ادگار هوور» می پردازد.

در مصیبت یکی از بزرگترین فجایع زیست محیطی تاریخ بشریت، یعنی سونامی اقیانوس هند، خانواده ای در میان ده ها هزار غریبه گیر افتاده و یکدیگر را گم کرده اند...

داستان زوجی ثروتمند که از دستاوردهای زندگی و حرفه‌ای خود مغرور و خشنودند . شوهر به‌تازگی بازنشسته شده و در پی ایجاد شغلی جدید است اما همسرش برای انجام مأموریت‌های مهم به کشورهای دیگر سفر می‌کند و اغلب با خستگی ناشی از فشار و استرس کار به خانه بازمی‌گردد. بنابراین فرزندان دوقلوی آنها بیشتر اوقات فراغت خود را با پدرشان می‌گذرانند. زن و شوهر در این فیلم با هم ارتباط نزدیک و صمیمانه‌ای ندارند و درست به همین دلیل زمانی‌که بحرانی در زندگی‌اشان پدید می‌آید، شالوده‌ی زندگی مشترک‌شان به فرو پاشیدن نزدیک می‌شود.

«ناظر» مستقیماً از کابوس‌های هر خانه بیرون می‌آید: خانواده‌ای که به تازگی به خانه رویایی حومه شهر نقل مکان کرده‌اند، شروع به دریافت نامه‌های ناشناس می‌کنند، از یک فضول بدخواه به نام ناظر...

یک افسر بازنشسته نیروهای ویژه در روز مرگ خود در حلقه زمانی بی پایان گیر افتاده است.

جوانی به نام هنری لتام ( رایان گوسلینگ ) مریض روانی دکتر بتی لوی ( جانین گاروفالو ) است و برای ملاقات خود با پزشکش به مطبش می رود و با دکتری دیگر به نام سام فارستر ( اوان مک گرگور ) مواجه می شود . او از این موضوع سرخورده می شود و به دکتر فارستر می گوید که قصد دارد که در نیمه شب شنبه و تولد خود, خود خودکشی کند...