مردی برای مراسم تشییع پیکر مادرش به کلیولند برمی گردد، جایی که باید با غم و اندوه خود مقابله کند، دوباره با اعضای خانواده جدا شده خود ارتباط برقرار کند و روابط جدیدی برقرار کند...

پس از از دست دادن فرزند متولد نشده خود، مادلین متسون اصرار دارد که نوزاد را تا پایان ترم حمل کند. پس از زایمان، کودک به طور معجزه آسایی با اشتهای خون انسان به زندگی باز می گردد. مادلین با تصمیم نهایی یک مادر روبرو می شود.

کول عاشق دختر مرموزی به نام سدی می‌شود و به طور اتفاقی می‌فهمد او یک مامور مخفی است. کول و سدی قبل از اینکه بتوانند برای قرار دوم تصمیم بگیرند، درگیر یک ماجراجویی بین‌المللی برای نجات جهان می‌شوند.