زوئی هارت که اهل نیویورک است و به تازگی پزشک شده است، پیشنهاد یک غریبه به نام دکتر هارلی ویلکس را می پذیرد تا در مطب پزشکی او در بلوبل، آلاباما کار کند. زوئی به بلوبل میرود و متوجه می شود که دکتر ویلکس از دنیا رفته و نیمی از مطب خود را در وصیت نامه اش به زوئی واگذار کرده است.

یازده داستان عاشقانه در یکی از محبوب ترین و منفورترین شهرهای جهان، نیویورک سیتی.

جیمز زندگی خود را مدیون برادر بزرگترش، فرانکی است، پس از اینکه رپ را به خاطر جنایتی که با هم مرتکب شدند، دریافت کرد. در حالی که فرانکی در خدمت بود، جیمز تلاش کرد تا زندگی خود را تغییر دهد، شغل ثابتی پیدا کرد و شروع به خواستگاری با دوست دختر سابقش امیلی کرد. اکنون فرانکی آزاد شده و بدون پول و جایی برای رفتن به خیابان ها باز می گردد.

«مایکل» و «جنا» سه سال است که با هم ارتباط دارند،‌ و قصد دارند که بزودی با یکدیگر ازدواج کنند. اما جنا در میابد که باردار است، و مایمل فکر می کند که این مساله می تواند به دوران خوش جوانی آن دو خاتمه دهد...

دیوید رایس بی هدف (هیدن کریستنسن) این توانایی را دارد که فوراً خود را به هر مکانی که تصور می کند منتقل کند. او از این هدیه برای چرخیدن در جهان استفاده می‌کند و با پولی که با «پریدن» به صندوق‌های بانکی می‌دزدد، زندگی می‌کند. او توسط رولند کاکس شرور (ساموئل ال جکسون) که می داند چگونه دیوید را از پریدن باز دارد، اسیر شده است. دیوید فرار می کند و با دوست دبیرستانی خود، میلی (ریچل بیلسون) دوباره متحد می شود، سپس با همکار گریفین (جمی بل) یک اتحاد تشکیل می دهد و برای نبرد مرگبار با کاکس آماده می شود.

براندی کلارک دختر نوجوانی است که به دلیل نداشتن تجربه های بزرگسالانه پیش از رفتن به کالج تحت فشار روحی زیادی قرار دارد. از این رو تصمیم میگیرد لیستی شامل کارهایی که باید قبل از به کالج رفتن آنها انجام دهد را تنظیم کند اما...

فیلمی است کمدی مربوط به دو دوست به نام های کیم و دینا ، بعد از اینکه کیم حامله می شود و بچه دار می شود آنها تلاش می کنند تا وضع عادی زندگیشان را حفظ کنند...