در طول انحلال صومعه ها در دوره تودور، متیو شاردلیک توسط توماس کرامول برای تحقیق در مورد مرگ یک کمیسر در شهر دورافتاده اسکارنسی فرستاده می شود.

بعد از مرگ غیر مترقبه ی همسر تونی، شخصیت قبلی تونی تغییر می کند. او که قبلا آدم خوبی بوده است حالا تبدیل به انسانی بی خیال و سر به هوا و خوشحال شده است. این رفتار زندگی او را دگرگون می کند.

در قرن پانزدهم ترانسیلوانیا، ولاد سوم (لوک ایوانز)، شاهزاده والاچیا، به عنوان یک حاکم عادل شناخته می شود. ولاد با همسر محبوبش، میرنا (سارا گادون)، یک دوره طولانی صلح را میانجیگری کرده است و تضمین می کند که مردمش به ویژه در مقابل امپراتوری عثمانی محافظت شوند. با این حال، هنگامی که سلطان محمد دوم (دومینیک کوپر) از 1000 پسر کشور، از جمله پسر ولاد، برای ارتش خود درخواست می کند، ولاد با هیولایی معامله می کند که او را قادر می سازد ترک ها را شکست دهد, اما به قیمت انسانیت او تمام شد.

وقتی دکتر نندور فودور، روانشناس معروف ماوراء الطبیعه، ادعای خانواده ای را درباره یک حیوان سخنگو بررسی می کند، شبکه ای مرموز از انگیزه های پنهان را کشف می کند. به زودی، همه در تعقیب بی وقفه حقیقت مظنون می شوند.

زندگی خانواده‌های حومه شهر را دنبال می‌کند که رازها و دروغ‌هایشان با پیدا شدن یک غریبه علنی می‌شود.

خانواده ای که با از دست دادن دست و پنجه نرم می کنند خود را در مرحمت یک شیطان باستانی می یابند که سعی می کند آنها را از درون نابود کند.

داستان یک دختر 14 ساله در انگلستان قرون وسطی که از خواستگارهای اجباری که پدرش برای او در ذهن دارد، دوری می کند.

.

یک بازیکن تنیس بازنشسته پس از ازدواج در دام عشق زنی افسونگر می‌افتد که بازیگری آمریکایی است.