داستان خانه اژدها که حدود 172 سال قبل از تولد دنریس تارگرین اتفاق می‌افتد، داستانی پیچیده، وحشتناک و اغلب کوچک را روایت می‌کند که چگونه دعواهای خانواده تارگرین‌ها بر سر تخت آهنین در نهایت منجر به انقراض تمام نسل خونی آنها و جانوران بالدار آنها شد.

جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانه هایی از گذشته و احتمالاً آینده اش می باشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید می رود تا آنچه را که می خواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.

دختر نوجوانی که بر اثر سرطان خون می‌میرد فهرستی از کارهایی که دوست دارد قبل از مرگ انجام دهد تهیه می‌کند. در صدر این لیست تمایل او به از دست دادن باکرگی است.

خانواده ای از مهاجران ایرلندی با زندگی در خیابان های پست آشپزخانه جهنم سازگار می شوند در حالی که از مرگ یک کودک نیز غمگین هستند.

یک سرباز ناراضی به زادگاهش بازمی گردد تا با اراذل و اوباشی که سال ها پیش برادر دچار مشکل روانی او را مورد بی رحمی قرار دادند، برخورد کند.

وقتی یک نیروی ماوراء الطبیعه وارد یک تحقیق در مورد قتل وحشتناک یک پسر جوان می شود، یک پلیس کارکشته و یک بازپرس را وادار می کند تا همه چیزهایی را که به آن اعتقاد دارند زیر سوال ببرند.

یک دانشمند و یک معلم در منطقه ای از زمان آینده زندگی می کنند که در تلاش برای زنده ماندن هستند. آنها با دختری بنام "ملانی" آشنا می شوند که ...

داستان یک بوکسر حرفه ای به نام "متی برتون" که صدماتی جدی به مغزش در طول یک مسابقه وارد می‎شود. این فیلم تاثیر این اتفاق بر ازدواج، زندگی و خانواده‎اش را به تصویر می‎کشد.

داستان روزهای آخر دیکتاتور شوروی و آشفتگی دولت وقت پس از مرگ او.

«اولیور تیت» پانزده ساله تنها دو هدف در زندگی دارد: تا تولد بعدیش دیگر باکره نباشد. و شعله عشق بین مادر و معشوقه قبلی‌اش را که دوباره در زندگی‌اش سر و کله‌اش پیدا شده ,خاموش کند.

مرز میان حقیقت و تخیل برای مردی که به یک جزیره ی راز آلود در خارج از سواحل بریتانیا سفر کرده , درهم می آمیزد.

یک مامور پلیس سعی دارد تا یک قاتل زنجیره ای که تعداد زیادی از ماموران پلیس را به قتل رسانده پیدا کند و...

داستان ژنرال مکبث که همسر جاه طلبش او را ترغیب می کند به پادشاه دانکن خیانت کند، و تاج و تخت را تصاحب کند.

این فیلم بر اساس یک داستان واقعی است. داستان زندگی «جیم برادوک» که در دوران پریشانی نیویورک از روی ناچاری برای سروسامان دادن به زندگی خود و رسیدگی به خانواده خویش وارد صحنه بوکس شد. تلاش او به‌عنوان مردی فقیر که از پایین‌ترین لایه های اجتماع خود را به سطوح بالا صحنه بوکس رسانده، از او در بین مردم چهره‌ ای محبوب می‌سازد و او به یک قهرمان ملی تبدیل می‌شود.

شهرکی معدنی در یورکشر. دو دختر نوجوان، «مونا» (پرس) و «تمسین» (بلانت)، با هم آشنا می شوند، اما زیاد با هم جور در نمی آیند - رفتار طبقه ی کارگری «مونا» چندان سنخیتی با رفتار «تمسین» که از خانواده ای تحصیل کرده و مرفه تر می آید، ندارد. اما از آن جا که به آدم های هم سن و سال دیگری دسترسی ندارند، «مونا» و «تمسین» با هم دوست می شوند...