فرانسه، سال 1941. نوجوانی بنام آوریل به همراه گربه‌ی سخن‌گویش ماموریتی را برای پیدا کردن پدر و مادر گمشده اش آغاز میکند.

گذشته یک زندانی بااخلاق که در مرخصی به سر می برد دوباره گریبان او را می گیر.د او مجبور می شود فرار کند و در تایلند زندگی جدیدی را استارت بزند، اما وقتی یک خلافکار محلی خانواده اش را آزار می دهد او مجبور می شود انتقام بگیرد.

گری مردی بی استعداد هست که شغلی در نیروگاه هسته‌ای به دست می‌آورد .که متوجه می شود آلودگی تشعشعات یک عامل خطر روزمره است.

ادامه داستان زندگی بدنامترین خلافکار دنیای مدرن فرانسه که جرم و جنایت های او را پس از فرار از زندان نمایش می دهد. این قسمت و قسمت قبل را می توان یک فیلم واحد به حساب آورد...

در مورد دختر ناشنوایی است که خیلی به خودش سخت می گیره و در این حین یه نفر رو به عنوان دستیار و به پیشنهاد رئیسش پیش خودش استخدام می کنه که از قضا ایشون هم آدم تبهکاری هست ولی ...

وزیر حمل و نقل "برتراند سینت ژان" در میانه شب توسط منشی شخصی اش از خواب بیدار می شود.یک اتوبوس داخل دره ای سقوط کرده است.او چاره ای جز حاضر شدن در محل حادثه ندارد و...

هنگامی که " آنا " به همراه خانواده اش برای تعطیلات به خانه خود می روند ، متوجه میشوند که آن خانه توسط غریبه هایی اشغال شده است .

داستان دوران جوانی کارل هاینریش مارکس و"جنی مارکس" و فریدریش انگلس در پاریس، بروکسل و لندن.

داستان دکتری که همواره در تلاش برای کشف هویت اصلی بیمارش می باشد. شخصی که از طول درمان خود اجتناب کرد و جان خود را از دست داد.

داستان همسر زیبای یک دکتر که برای پیشبرد موقعیت اجتماعی خود وارد روابط عاشقانه ای خارج از چارچوب ازدواجش می‌شود.

داستان در مورد پسر بچه ای می باشد که پدرش او را در مزرعه تنها رها کرده است. آرایشگر شهر به طور اتفاقی او را میبیند و سرپرستی او را به عهده میگیرد...

«رزتا» (دوکن) با مادر الکلی، بی مسئولیت و نومیدش (یرنو) در یک کاروان کوچک و قراضه که نه توالتی دارد و نه آب لوله کشی، زندگی می کند. او آرزوی یک زندگی معمولی را دارد و می خواهد شهروند مفیدی برای جامعه باشد، اما از همین حداقل هم محروم است. تنها کسی که با «رزتا» احساس هم دردی می کند، «ریکه» (رونژیونه) است که در یک دکه ی تنقلات فروشی کار می کند و حقوق بخور و نمیری دارد....

"برونو داورت" شیمیدان یک شرکت تولید کاغذ از کار خود اخراج می شود.سه سال بعد او هنوز کاری پیدا نکرده و برای فرصتهای شغلی بسیار کم،رقابت سختی وجود دارد.در نهایت او تصمیم می گیرد همه رقبای خود را نابود کند...

فیلم درباره صنعت فیلمسازی فرانسه بین سالهای 1942 تا 1944 و دوران اشغال بدست آلمان نازی است.برخی فیلسمازان به آسانی تصمیم گرفته اند طبق خواسته های رهبر جدید خود کار کنند تا خود و خانواده شان در امنیت باشند اما برخی تصمیم به مقابله گرفته و با کارهایشان پیام خود با گوش اشغالگران برسانند...