«شلی دارلینگتون» دختر جوانی و جذابی است که مدت نه سال است در عمارت «پلی بوی» ساکن است و زندگی بی دغدغه و آزادانه ای دارد. تا اینکه حضور یک رقیب جدید، و همینطور بالا رفتن سن شلی، باعث می شود او از عمارت اخراج شود. او که هیچ خانه ای برای زندگی نداشته و مهارت خاصی نیز برای کار کردن ندارد اطراف لس آنجلس سرگردان می شود تا اینکه یک شغل جدید پیدا می کند: او باید به گروهی از زنان عضو یک انجمن که چیزی ار روابط اجتماعی نمی دانند، درباره نحوه آرایش و نحوه برقراری رابطه با مردان آموزش بدهد...

یک موتورسوار فردی را که عضو باند بوده به قتل می رساند که به طور اتفاقی طرف برادر رئیس تمام باند موتورسواران کشور بوده و ...

۶ ماه پیش دوست دختر مت سالیوان او را ترک می کند و او برای فراموش کردنش در این مدت هر شب با یک نفر رابطه بر قرار می کند. مت تصمیم می گیرد برای امتحان کردن خودش برای ۴۰ روز و ۴۰ شب هیچ نوع رابطه ای نداشته باشد. سختی کار از زمانی شروع میشود که دوستانش بر سر شکستن روزه مت شرط بندی می کنند و ...

پزشکی خوش سیما، جذاب و ثروتمند به نام «کوین فیلدز» (وارتان)، با دختری به نام «شارلت» (لوپز) آشنا می شود و حس می کند که بخت با سروصدای زیاد در خانه اش را زده است. اما مشکل این جاست که مادر «کوین»، «وایولا فیلدز» (فاندا)، مجری سرشناس تلویزیونی، تازه از کار بی کار شده و حاضر نیست پسرش را با کسی تقسیم کند...

یک زوج جوان تازه ازدواج کرده به ماه عسل در اروپا می روند، جایی که موانع توانایی آنها را برای حفظ ازدواج به چالش می کشد.

در دهه ی ۱۹۶۰، «آستین پوئرز» (مایزر)، عکاس مد، مقیم لندن پر تحرک و امروزی و مأمور آژانس جاسوسی معتبر بین المللی در قالب یخی فریز شده، تا در دهه ی ۱۹۹۰ از آن بیرون آید و بزرگترین دشمن خودش را شکست دهد، گرچه طرز رفتار و مد بروز او اکنون خیلی قدیمی شده اند...